ثانیه ها را دریاب

ثانیه ها را دریاب

یا راحم العبرات

همه چیز از سالِ کنکور شروع شد
من
برای تک تک ثانیه ها برنامه ریختم و
کجدار و مریز با ثانیه ها ، یکسال را ساختیم

همین یکسال بود که فهمیدم
میشودهر 60ثانیه ی یک دقیقه را زندگی کرد
و
یا آن60ثانیه را جان داد
روی ثانیه ها حساب بازکردن منطقی ست بنظر من.

اینجا از ثانیه ثانیه ای خواهم نوشت که" زنده گی "میکنم

+دعا بفرمایید

بعدا نوشت : آقایانی که نظر میدهند لطفا در خور شخصیت خود و باتوجه به ارزش های اسلامی کامنت بگذارند
نکته قابل توجه : کامنتهای تعریف و تمجید و صمیمانه از جانب برادران گرامی حذف خواهد شد .

۲ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

بسم الله


هم خوابگاهی هستیم

تازگی ها هم دوست شده ایم

قبلترها نمیدانستم پشت لبخندهایش چه حرف هایی دارد برای اشک ریختن

تازگی ها فهمیده ام

دارد حرف میزند برایم

خوب حرف میزند

دارد از شما میگوید 

میگویم آخر آخر خواسته ات ؟؟

سر تکان میدهد

چند بار میپرسم 

یعنی دیگر هیچ چیز دیگر ؟؟

سر تکان میدهد به چپ و راست 

میگوید 

اگر یکبار نگاهم به نگاهش بیافتد دیگر هیچ چیزی از دنیا نمیخواهم

هیچ چیزی

حتی دیگر جانم را هم.

جان میخواهم چه کار

برای چه؟

که چه بشود؟

فقط یک نگاه...

می مانم 

...

چند وقتیست این دختر 

با حرفهایش کیش و ماتم کرده ...

حیران حیران...مبهوت ...مات...

حرفی نیست 

چندوقتیست دارم از او یاد میگیرم

اویی که 

نفسش به نفس شما بند است؛ آقا سیدمهدی جان.


۳ نظر ۱۴ آبان ۹۴ ، ۲۳:۲۶
بیا ، مرا سر به راه کن .

بسم الله و بالله


چندبار گفته ام که به اینجا رسیدنم و در این شهر ماندنم امتحان بوده و بس .

برای خودم هم باورش سخت بود اما باورکردم که انسان هرچقدر که به اهلبیت(ع) نزدیکتر،امتحان های زندگیش همانقدر سخت تر ؛سیلی های روزگار ،محکمتر حتی .


اینجا همه چیز هنوز حرمت دارد 

شنیده بودم که میگویند حرمت ندارد ،پوسته اش مانده ... مذهبی هایش سست است و ...

باور نکنید 

اینجا شهریست که هنوز حرمت میفهمند

هنوز سینه زن هایش با نوحه ها اشک میریزند و سینه می زنند

عزادار هایش واقعا عزادارند 

مشکی این چندوقت ،به تنشان نشسته ،به چهره شان ،به حرفهایشان.

عزادارهایش ...واقعا عزادارند 

آنقدری که مداح از پشت میکروفن گفت میشود فهمید درین جمع کربلا ندیده ها کدام ها هستند 

عزادارهایش واقعا عزادارند ... فیلم نیست ...بازی نیست ... عزا گرفته اند در مصیبت عمه سادات(س).

آنقدری کبر وجودشان را پر نکرده که نتوانند وسط روضه با خودشان بلند بلند حرف بزنند اینجا وسط روضه بلند بلند با خودشان حرف میزنند آنقدری که وسط روضه  بگویند روضه خوان ، از کفن نخوان ...آقای ما که کفن نداشت و خود روضه خوان بنشیند به زار زدن...

حال آدم های اینجا خوب است

چه شد این پست

آمده بودم از امتحان ها بنویسم ، از نزدیک بودن های پر از امتحان ، از سیلی های ...

همه اش از خوبی ها نوشتم ، از ...

حرفی نیست 

اما بدانید 

نزدیکتر که میشوی به اهلبیت(س) هرچقدر هم که تو همان آدم قبلی باشی انتظارها میرود بالا ،

تو باید ظرفیتت را بکشی بالا 

دریا بشوی 

دریا ...

غصه ی ابهت و عظمت دریا شدنت ، دریا ماندنت  را نخور 

همین که پایت برسد مقابل ضریحش خودت را قطره خواهی دید مقابل دریای وجودش...

در قطره بودنت ظرفیتت را ببر بالا

امتحان ها سخت اند حتی برای قطره ها.


+ملتمس دعائیم.


۰ نظر ۰۹ آبان ۹۴ ، ۰۱:۴۲
بیا ، مرا سر به راه کن .