عنوانش را نوشته بودند : درباره ی من !
چقدر بد شد
که محورهایمان شد : من
و هیچ را ندیدیم اِلا خودمان ...
مینویسم : درباره ی من
راست میگوید : درباره یـــ مــ ن !
که یـــ مــ ن رنگ خون گرفت و ما هیچ نفهمیدیم
قلب مادرهاو پدرها برای فرزندان پاره پاره شد و
ما نشستیم و تحلیل کردیم و عکسها را دیدیم و آخ و اوخ کردیم !
راستی :
چرا دلِ ما پاره پاره نمیشود برای نبودِ آقایمان ؟!
شاید برای این است که :
او ولیِ ماست ...
و ما فرزندانِ ناصالح او .
و
شاید که قلب او برای ما ...
از این سبک معرفی ها مد شده