شعر می خواند و می گرید و می گریاند طبع من باز هم از سمت حرم می آید *
سه شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۲۶ ق.ظ
یا راحم العبرات
بی بی-س- جان ؟
از
کدام کریمانه تان بگویم ؟
شکر که
حلاوتِ لحظات با شما بودن تمامی ندارد ...
من ،
دیوانه بودم که هیچ،
اما
باز هم خواب زده شده ام...
آن شبِ بی قراری
که
تمامش را خودتان میدانید و من و خدا
و
چشم هایم
که اصلا گیر کرده بودم انگار
بی بی (س) جان
یادتان که هست
فقط ایستادم سر پا ، پشت آن ستونِ نزدیک ضریح که
چشمم به ضریح نیافتد و
نکند مردد بشوم بین گفتن و نگفتن
که
چشمم نیافتاد و تمامش را گفتم
تمامِ خواب زدگی هایم را
تمام
آنهایی را که مرا می کشت و
من
فقط ذکرِ آن مرد گیلکی را یادگرفته بودم و
دیشب و پریشب بعد از چندسال دوباره خواب دیده ام
خوابِ همان سال را
دوباره به سرم زده که بیایم قم و بروم خانه ی آنها و
فقط بگویم که :
نگران من نباشید ، من حرمم !
تا هروقت که خبری ازم نشد بدانید که حرفهایمان با بی بی تمام نشده !کاری نداشته باشید!
به سرم زده بیایم و دوباره خاکی بشوم و
بروم همان ذکر خاص را بگویم با همان تسبیح ...
به سرم زده کمی دیوانگی کنم در حرم
آخر بی بی جان میدانید این بار صحن قدس آقا را داشتند تعمیر میکردند و نشد که
تا خودِ صبح
بنشینم پایِ ...
بی خیال .اهلش میدانند قدس نشینان چه عالمی دارند ...
اما شما ، حتی دیوانه ها را پروانه میکنید و خط میکشید روی عالم دیوانگی شان .
قم نرسیده پروانه اَم کنید و
بگذارید پروانگی کنم در حضورتان .
*عنوان از سیدمحمدرضا شرافت
۹۴/۰۴/۲۳
التماس دعا
:)
ماهم اینجا از مشهد دعا گوتون هستیم
:)